
نوشته: جیمز کلیر
جو دیماجیو یکی از بزرگترین ضربه زنندههای تاریخ بیس بال بوده است. دیماجیو که سه بار برنده جایزه با ارزشترین بازیکن شده، در تمام سیزده فصلی که بازی میکرد هر بار به عنوان یکی از بازیکنان تیم ستارههای لیگ برتر انتخاب گردید. او بیش از هر چیز به دلیل رکوردی که در ضربه زدن پیاپی به توپ پرتاب شده در فصل 1941 ثبت نمود شهرت پیدا کرده است. او در طول این فصل موفق شد در 56 بازی متوالی به توپ پرتاب شده ضربه صحیح بزند؛ رکوردی که پس از گذشت بیش از هفتاد و پنج سال، هنوز کسی موفق به شکستن ان نشده است..
به تازگی داستانی نه چندان مشهور شنیدم در مورد اینکه چطور دیماجیو موفق شده بود چنین توانایی استثناییای به دست بیاورد.
در این داستان، خبر نگاری دارد در خانه دیماجیو مصاحبهای با او میکند. خبرنگار در خلال این مصاحبه از وی میپرسد، اینکه کسی یک «ضربه زن مادرزاد» باشد چه حسی دارد. او بدون گفتن حتی کلمهای حرف، خبرنگار را به طبقه پایین میکشد. دیماجیو در سایه و روشن زیرزمین، چوب بیس بالش را برداشته و شروع به تکرار یک سری از تمرینهای زدن ضربههای چرخشی میکند. قبل از هر چرخش او نام آن حرکت را به زبان میآورد مثل «فستبال پایین و دور» یا «کشویی، داخل» و حرکتش را بر اساس آن اسم عوض میکند.
دیماجیو وقتی برنامهی تمرینیاش را تمام میکند، چوب بیس بال را زمین گذاشته، یک تکه گچ برداشته، و یک علامت چوب خط روی دیوار میکشد. بعد، چراغها را روشن میکند تا هزاران چوب خطی که کل دیوارهای زیرزمین را پوشانده بوده را به مخاطبش نشان دهد. ظاهراً دیماجیو بعد از این حرکت به آن خبرنگار نگاه کرده و گفته بوده: «دیگه به من نگو ضربه زننده مادرزاد».
ما عاشق داستانهای شبیه به این هستیم؛ داستانهایی که از موفقیتهای بی نظیری حکایت میکنند که محصول تلاش و پشتکار زیاد هستند. در سالهای اخیر مطالعه روی کار سخت به یک رشته علمی مجزا تبدیل شده است. کارشناسان به تدریج به تمرین متمرکز و با جد و جهد فراوان نام «تمرین آگاهانه» را اطلاق کردهاند و به زعم آنها این نوع تمرین دستورالعمل موفقیت است.
شکی نیست که تمرین آگاهانه میتواند دستورالعمل موفقیت باشد، اما تنها تحت شرایط خاصی. اگر در به حداکثر رساندن پتانسیلمان جدی هستیم، باید بفهمیم تمرین آگاهانه چه زمانی بین موفقیت و شکست ایجاد تمایز میکند و چه زمانی نمیکند. قبل از ما بتوانیم به قدرت تمرین آگاهانه دست یابیم، میباید محدودیتهای این نوع تمرین کردن را درک کنیم.
بینایی و چشمانداز عظمت
در اوایل دههی 1990، مردی به نام لوئیس روزنبام شروع کرد به تجزیه و تحلیل قوهی بینایی موجود در بازیکنان لیگ برتر بیس بال. او به زودی دریافت که بازیکنان بیس بال حرفهای از منظر بینایی، هیچ شباهتی به یک فرد عادی ندارند.
بر اساس پژوهش روزنبام، متوسط بینایی یک بازیکن لیگ 20/11 است. به عبارت دیگر، یک بازیکن تیپیکال حرفهای بیس بال میتواند یک نامه را از فاصلهی شش متری بخواند در حالی که یک فرد عادی همان نامه را تنها میتواند از فاصلهای برابر با 3.5 متر بخواند. گفته میشود تد ویلیامز، که به عنوان بزرگترین ضربه زننده تاریخ بیس بال شهرت دارد، زمانی که در طول جنگ جهانی دوم توسط پزشک ارتش مورد آزمایش قرار گرفت، قدرت بیناییاش معادل 20/10 ثبت گردید. نهایت قدرت بینایی در چشم انسان 20/8 است.
بیشتر نمونههای تحقیقات روزنبام از میان بازیکنان تیم بیس بال لس آنجلس داجرز انتخاب شده بودند. به گفته او، «قدرت بینایی نیمی از بچههای داجرز در فهرست لیگ معادل 20/10 ثبت شده است.»
دیوید اپستاین در کتاب بسیار عالیاش تحت عنوان ژن ورزشی توضیح میدهد که این روال بینایی تقریباً در تمام ورزشها صادق است. به طور متوسط، بازیکنان لیگ برتر بینایی بهتری نسبت به بازیکنان لیگ دسته اول دارند و این بازیکنان هم بینایی قویتری از بازیکنان لیگ دانشگاهی دارند. به نوبه خود، بازیکنان لیگ دانشگاهی از قدرت بینایی بهتری نسبت به مردم عادی برخوردارند.
اگر میخواهید به صورت حرفهای به بازی بیس بال بپردازید، اگر مثل دیماجیو تمرین کنید خیلی بهتر است، اما در کنار این مطلب، باید قدرت دید و بیناییتان مثل یک عقاب باشد. در زمینههایی که به شدت رقابتی هستند، داشتن تمرین آگاهانه برای موفقیت اغلب لازم هست اما کافی نیست.
ادامه دارد ...
0 اظهار نظر