
گام دوم: اعتماد به نفستان را بالا ببرید
۱. نیمهی پر لیوان را ببینید
مهمترین چیزی که باید در این بخش به آن توجه کنید این است: بدانید چه چیزی ندارید و میخواهید بهدستش بیاورید. واقعبین باشد و نواقص یا نداشتههایتان را بپذیرید. آنوقت است که میدانید چه میخواهید و میتوانید به آنها فکر کنید. قبول دارم که این میتواند آغاز یک موج منفی باشد، خب بالاخره یاد نداشتههایتان میافتید! منم همینطور هستم! ممکن است شروع کنید به دلسوزی کردن برای خودتان، بیعلاقه شوید، انگیزهتان را از دست بدهید و دیگر سمت چیزی نروید. اما چارهای نیست البته راهحلی دارد که الان میگویم؛ دربارهی چیزی که میخواهید فکر کنید، و فکر کنید برای چه چیزی واقعا از خدا ممنون هستید؟ اگر اینطوری به همهچیز نگاه کنید دلسرد نمیشوید و بهتر دستگیرتان میشود چه چیزی برایتان مناسبتر است یا باید داشته باشیدش.
۱۰ مورد از داشتههایتان و آنچه که دارید و برایشان سپاسگزارید، لیست کنید. این کار را هر روز انجام دهید (تازه، هر چقدر بیشتر فکر کنید میفهمید چیزهای بیشتری دارید) روی آنچه که دارید تمرکز کنید، هرچیزی که ساختهاید و خودتان بهدست آوردهاید. همهی اینها به افزایش اعتماد به نفس شما کمک میکند. اگر نگرشتان مثبت باشد با خودتان میگویید «من میتونم انجامش بدم». اگر به دستاوردهای گذشتهتان نگاه کنید میبینید که واقعا میتوانید. بنابراین انگیزه پیدا میکنید و رسیدن به هدفتان آسانتر میشود.
۲. راهش را پیدا کنید
فرض کنیم شما میخواهید بازیگر شوید. عالیه! اما از کجا باید شروع کنید؟ نمیدانم میدانید یا نه، اما اولین چیزی که دربارهی «چطور به هدف رسیدن» به ذهنتان میرسد میتواند خیلی تهدیدآمیز باشد؛ چون ممکن است باعث شود کلاً انگیزهتان را از دست بدهید و دست از هدفتان بردارید! به همین سادگی رویاهایتان به یکباره با خاک یکسان میشود. در صورتی که اگر بدانید چه مسیری را باید طی کنید، خیلی راحتتر میتوانید یک پله بالاتر بپرید.
هرچه منبع دم دستتان است، بررسی کنید. حالا که تکنولوژی در اختیار همه هست باید جهان زیر انگشتانتان باشد. به این ترتیب دیگر بهانهای ندارید. از دوستانتان و آشنایانتان بپرسید، حتی میتوانید از هرکسی که این راه را قبلا رفته، کمک بگیرید. اگر از تمام چیزی که میخواهید تا شما را به هدفتان برساند سر در بیاورید، میتوانید به اندازهی یک متخصص به خودتان مطمئن باشید. «دانش» ذهن شما را آرام میکند و نگرانی را از شما دور میکند. اگر بدانید مسیرتان چیست و چگونه باید آن را طی کنید، افکار منفی دور میشوند، اعتماد به نفستان بالا میرود و نگرشی تازه پیدا خواهید کرد.
۳. دور و ورتان را از چیزهای مثبت پُر کنید
جهان پر از چیزهایی است که ساز مخالف میزنند. ممکن است بلافاصله بعد از اینکه از ذهنتان بگذرد: «فردا یه نفس راحت میکشم»، یک نفر پیدا شود و سر ۵۰ هزار تومان شرط ببندد که نمیتوانید! پس بهتر است از چنین افرادی فاصله بگیرید. این افراد عموما اشخاص بیچاره و درماندهای هستند که سزاوار توجه نیستند. قبول دارم که این افراد ممکن است گاهی البته خیلی، خیلی، خیلی کم بتوانند مفید باشند. حالا به شما میگویم چطور؟! اگر فرضاً آنقدر تنها باشید که اجازه بدهید چنین فردی کنارتان بماند او سعی میکند شما را هم در آتش یأس یا حسادت خودش بسوزاند و چون فکر میکند شما نمیتوانید او را رها کنید، به کارش ادامه میدهد. مقاومت او باعث میشود شما بخواهید تواناییتان را به طرف ثابت کنید. این میزان آدرنالین شما را بالا میبرد و عزم و ارادهای که شما لازم دارید را به شما میدهد. و در هر صورت، خودتان را به خودتان و او ثابت میکنید. حالا میتوانید حتی از او متشکر هم باشید. او سبب خیر شده است و ناخواسته به شما انگیزه داد و کمکتان کرد! دوستش داشته باشید!
۴. از کم شروع کنید
هیچ راهی برای اینکه هدفی مثل «معروف شدن» یا «۳۰ کیلو وزن کم کردن» یا حتی «مهارت در ساز زدن» به راحتی اتفاق بیفتد، وجود ندارد. قبول دارم که مثالهای اغراقآمیزی زدم، اما میخواهم شما را متوجه چیزی کنم: داشتن هدفی که امکان تحققش کم است، فقط شما را متوقف میکند.
به جای معروف شدن، از دست دادن وزن زیاد و یادگرفتن یک ساز سخت، کمی کوتاه بیایید مثلا یک کانال موفق در یوتیوب برای خودتان بسازید. ۵ کیلو وزن کم کنید و برای شروع فقط یاد بگیرید یک آهنگ با هر سازی که دوست دارید بنوازید. همهی این کارها در جهت همان اهداف بزرگ شما هستند اما فرقشان این است که شدنیتر هستند.
اگر لیستی از اهداف یا کارها دارید به نفعتان است که از کوچکترینشان شروع کنید وقتی آن را به نتیجه برسانید، انگیزهی لازم برای کار بعدی خود به خود ایجاد شده است. دستاورد واقعی مثل این میماند که نصف راه را رفته باشید.
۵. تجسم کنید
هر روز چند دقیقه بنشینید و تجسم کنید که هدفتان را بهدست آوردهاید. تمام مراحل را تجسم کنید؛ اهدافتان، نحوهی انجام دادنشان، دستیابی به آنها و هر چیز خوب دیگری که به آنها مربوط است. حسی که دارید شبیه چیست؟ بعد از چند دقیقه بلند شوید. چه حسی دارید؟
از تمام حواستان کمک بگیرید. چه مزهای و چه بویی حس میکنید؟ چه صدایی میشنوید؟ چه چیزهایی میبینید؟ چه چیز زندگی را بعد از رسیدن به هدفتان دوست دارید؟ کدام صفتها برای توصیف این زندگی مناسب هستند؟ کار کردن روی کدام موارد و جزئیات، هدفتان را شفافتر و دستیافتنیتر میکند؟ کجا هستید؟ در چه مرحلهای؟ چه میکنید؟ چه لباسی تنتان است؟ چطور به نظر میرسید؟ چه کسی کنارتان است؟ تمام اینها را تصور کنید و در ذهنتان لمسشان کنید. حالا چه حسی دارید؟ انگیزه یعنی همین!
ادامه دارد ...
0 اظهار نظر