
برای یک نتورک خوب، بهترین راه یادگیری نحوهی کمک به دیگران، ایجاد رابطه، و حمایت از دوستان و آشنایانتان است. اما گاهی اوقات، فقط گاهی اوقات، مجبور میشوید در مقابل خواستههایی که از شما میشود "نه" بگویید.
خیلی مهم است که بفهمید چه زمانی چیزی که برای فردی فرصت محسوب میشود، برای شما عاملی است که شما را از مسیر منحرف میکند. به طور کلی، این مواقع زمانی پیش میآید که پروژه فرد دیگر در زمرهی ماموریتهایی که برای زندگی یا کسب و کارتان تعریف کردهاید نمیگنجد. در این شرایط، بهتر است "نه" گفتن را یاد بگیرید. کلمه "نه" یک جملهی تک کلمهای است. این جمله از آن جملههای کاملی که من دوست دارم در روابطم استفاده کنم نیست و فکر میکنم عدهی زیادی هستند که با من هم عقیدهاند.
اشتباه نکنید، من هیچ مشکلی با "نه" گفتن ندارم؛ به ویژه وقتی استفاده زا آن در مقابل بعضیها ضرورت دارد. قضیه از این قرار است: چطور میتوانید به کسی بگویید "نه" و در عین حال این حرف طوری نباشد که طرف فکر کند اهمیتی برای حرفش قایل نیستید؟
در زیر هفت راه به شما نشان خواهیم داد برای "نه" گفتن به نحوی که آدم پررو و تندخویی به نظر نیایید.
1. تقصیر را بیندازید گردن حجم کاری بالایتان.
یکی از راههای بسیار موثر برای اینکه به کسی "نه" بگویید این است که به وی بگویید مطمئنید اگر الان به آنها پاسخ مثبت بدهید بعداً کم کاری کرده و در نتیجه، کار ایشان را با اختلال مواجه خواهید کرد. مثلاً بگویید علتش این است که پهنای باند اینترنتی کافی، دانش یا تخصص، یا تجربه لازم برای انجام کاری که از شما میخواهند را ندارید و اخلاقاً آدمی هستید که دلتان نمیخواهد وقتی از عهدهی انجام کاری بر نمیآیید قول بیجا به کسی بدهید و بعداً باعث سرافکندگی او و خودتان بشوید.
2. تفاوت بین یک فرصت و عامل زدودن تمرکز کاریتان را تشخیص بدهید.
اینکار را تنها میتوان با داشتن شناخت کافی از ماموریت فردی یا حرفهای خودتان آغاز نمود. اگر کاملاً از اهداف/ تخصص / ماموریت خودتان آگاهید در نتیجه براحتی میتوانید به کسی نه بگویید که سراغ شما آمده و از شما انجام کاری را میخواهد که باعث از بین رفتن تمرکز کاری شما روی ماموریتتان خواهد شد. اصطلاحاً دست زدن به این نوع کارها مانند برداشتن چد هندوانه با یکدست است. شخصاً وقتی با چنین موقعیتهایی مواجه میشوم به آن ها میگویم برنامه ی کاری و ماموریتی که برای خودم تعریف کردهام این است که کار الف را انجام دهم و با اینکه فکر و ایدهای که او مطرح کرده را خیلی قابل اعتنا و جالب می دانم، اما نمیتوانم همزمان به دو کار برسم.
3. آنها را به کسی ارجاع بدهید که بیش از شما شرایط کار کردن با ایشان را داشته باشد.
مواقعی که به کسی "پاسخ منفی" میدهم، تقریباً همیشه سعی میکنم ایشان کسی را به ایشان معرفی کنم که به ظن من بیشتر از من به کار ایشان میآید و بهتر از من دارای شاخصههای فرد مناسب است و درخواست کننده بهتر از من میتواند با او کار کند. همچنین سعی میکنم ایشان را به کسی ارجاع بدهم که ماموریتها و اهداف تعیین شدهی زندگیاش بیشتر با درخواستکننده در هماهنگی قرار دارد.
4. توضيح بدهید که چرا حاضر به انجام این کار نیستید.
گاهی اوقات درخواست مطرح شده و پاسخ من بسیار ساده است. مثلا!، وقتی کسی تلاش میکند مرا برای خوردن یک تکه کیک یا پای سیب دعوت کند و من خیلی راحت میگویم، ممنونم، اما من شکر نمیخورم." وقتی کسی مثلاً میگوید، "ای بابا، فقط یه تکه کوچیک که کاریات نمیکنه"، هیچ مشکلی ندارم که به ایشان بگویم اگر این طوری هست، ایشان میتواند آن تکه کوچک مرا هم خودش نوش جان کند، چون من در هر صورت شکر نخواهم خورد.
5. قضیه را "ساینفیلد"ی نکنید.
یکی از خنده دارترین و جذابترین سریالهای طنزی که سالها پیش از تلویزیون پخش میشد، سریالی بود به نام Seinfeld (این سریال در شبکههای تلویزیونی آمریکایی به نمایش در آمد. علاقمندان میتوانند به نسخههای دوبله شده از این سریال در سایتهای پخش فیلم و سریال دست پیدا کنند). شخصیتهای این سریال عادت داشتند وقتی میخواستند از زیر انجام کاری که خلاف میلشان بود شانه خالی کنند عذر و بهانههای عجیب و غریبی میتراشیدند که باعث میشد بعدتر دچار مشکلات پیچیده تری شده و گرفتاریهای متعددی را از سر بگذرانند در حالیکه همان ابتدا میتوانستند رک و پوست کنده به مخاطب بگویند که مایل به انجام آن کار نیستند. مودب اما صادق و رک باشد.
6. یک پیشنهاد دیگر مطرح کنید.
اگر نمیتوانید کاری که زا شما خواسته شده را انجام دهید، به جای آن پیشنهاد انجام یک کار دیگر را مطرح کنید. به عنوان مثال، من همیشه با افرادی مواجه میشوم که از من میخواهند آدرس ایمیل تمام افرادی را که با ان ها مراوده و اشنایی دارم را در اختیار ایشان قرار دهم تا مطلبی را برای همه پست کنند. در این مواقع پاسخ من یک کلمه است: " نه.” با این حال، در مورد افرادی که میشناسم و به آن ها اطمینان دارم پیشنهاد دیگری را مطرح میکنم. از آن ها میخواهم مطلبی که میخواهند ارسال کنند را به من بدهند تا از جانب ایشان روی شبکههای اجتماعیخودم منتشراش کنم. اغلب موارد این پیشنهاد کارآمد است زیرا دایره نفوذ شبکههای اجتماعی من تمام افرادی که با آنها آشنا و همکار هستم را در بر گرفته، خواسته مطرح شده عملی شده، و در ضمن، فضای دوستیها و رابطهها هم تیره نمیشود.
7. وقتی به کسی میگویید نه، واقعاً نشان دهید که میلی به انجام آن کار ندارید!
مثل یک رکورد شکسته شده عمل کنید. گاهی اوقات، بعضیها "نه" را به عنوان پاسخ نمیپذیرند. من سعی میکنم مودب باشم و لبخند از روی لبهایم محو نشود، و در عین حال حرفی که زده بودم را یکبار دیگر تکرار میکنم، (در برخی موارد، مجبور می شوم حتی تا سه بار گفتهی قبلیام را تکرار کنم تا مخاطب باورش بشود که منظورم از "نه" واقعاً "نه" است).
نکته ی مهمی که باید به آن توجه داشته باشید این است که، به "نه"گفتن معتاد نشوید. من هماره سعی دارم وقتی دنبال فرصتهایی باشم که بتوانم برای دیگران مفید واقع شوم. تنها زمانی که واقعاً، حقیقتاً، نمیتوانم کمکی به ایشان بکنم یا مطمئنم که نخواهم توانست کاری که از من میخواهند را آن طور که باید و شاید به انجام برسانم، تنها در این موارد به دیگران "نه" میگویم. اغلب موارد وقتی به کسی میگویید "بله"، این کار یک هزینه / فرصت برایتان دارد. باید موقع جواب دادن به مخاطب بسنجید که ایدهای که مطرح شده یک فرصت است یا عاملی که میتواند تمرکز کاریتان را به هم بریزد.
0 اظهار نظر